آدما خیلی عجیبن خدا!!!!
چه جوری ما رو آفریدی آخه؟؟؟
خدایا تو خودت عجیب ترین چیزی هستی که تو کل زندگیم دیدم.
امروز با شنیدن آهنگی رفتم به گذشته ها.حالا این گذشته خیلی دورم نبود برای یه سال پیش بود
ولی شده که بخوای یه روز دلت هوای گذشته رو بکنه و هی بشینی به خودت فشار بیاری که
یادت بیاد 10سال پیش چه خاطره ای داشتی؟؟؟
شده دیگه برای همه اتفاق افتاده و گاها آدم انقدر بی حوصله میشه که دیگه ادامه نمیده به یادآوری
و جمع و جور میکنه بند و بساطشو میره که میره .
اما یه روز غافل از هر جا سوار یه ماشینی هستی و یهو آهنگی شروع میکنه به خوندن .
تموم اون اتفاقات 10سال پیش همچی جلوی چشمات رژه میره.
دیگه لازم نیست به خودت فشار بیاری که بخوای اون خاطرات یادت بیاد چون به خواست خدا
و به خواست ذهن فعال ما انقدرررررر مو به مو این خاطراتت یادت میاد که خودت تو کفش میمونی.
آدما خیلی عجیبن...
ما حتی از خاطراتمون همون 10سال پیشم یادمون بیاد بازم غمگین میشیم و احساس خفقان میکنیم.
اگه خاطرات بد یادمون بیاد که هیچی تلخه ولی خاطرات خوب از اون لحاظ حالمون رو بد میکنه که اون
روزای خوب دیگه نیست!!!
آقا الان من بعد گذشت هفت ،هشت سال هنوزم اون آهنگه که میگه
باز هم آمدی تو بر سر راهم آی عشق میکنی دوباره گمراهم.
یعنی اینو هر جا بشنوم یاد تابستون 86می افتم.و یاد فوت ناگهانی زن عموم و غافلگیری که
تو تک تک چهره هامون بود،یاد خیلی بچگی های "ب"و "س"،یاد یه سری اتفاقات تلخ یاد آرایشگاه
تازه تاسیس شده "ل"،یادنبودن نصفی از تابستونی که مامانینا شهرستان بودن.ی
اد کنکور دادن" س"،و اگه بنویسم خیلی چیزای دیگه حتما یادم میاد.
آدما عجیب تر از این حرفان.
مثلا داری از یه جا رد میشی که اتفاقا مغازه ای موزیک گذاشته و...یه آهنگ و بازم سفر به گذشته ها
شروع میشه.
وای وای وای این خاطره ها با آدما چیکار میکنن؟؟؟
این گذشته و این خاطرات لعنتی با آدما چیکارا میکنن؟؟؟
وای از دست این گذشته ها و این خاطرات و حتی وای به حال و روزای اینروزای ما!!!
یه وقتایی هم یه چیزایی یادت میاد که دوست داری ضبط رو برداری و بکوبی زمین و تا ابد اون آهنگ
رونشنوی
آخ خدا آدما خیلی عجیبن!!!
دقت کردین گاهی با شنیدن یه آهنگی عاشق میشیم ...
با شنیدن آهنگی دوستمون رو میبخشیم ...
حتی با شنیدن آهنگی دلتنگ میشیم...
با شنیدنش بغض میکنیم و فکر میکنیم الانه که دنیا تموم شه...
حتی با شنیدن آهنگی میتونی کسی رو که تو رو اذیت کرده به راحتی نفرین کنی...
خدایا همیشه این دل ما حتما باید یه درد بی درمون داشته باشه.
خدایی خدا جون توام موزیک رو رو دوست داشتی و روحت از شنیدنش آروم میگرفت که وقتی تو روح ما
از روح خودت دمیدی ما اینجوی با موسیقی یکی میشیم و دردایی که توی نت نت این آهنگا هست
رو با وجودمون درک میکنیم و همنوا میشیم.
این حکایت فقط برای موزیک نیست.گاهی حتی میتونه خوردن یه قطعه شیرینی باشه که آدم با خوردنش
حتی به زمون بچگی برگرده.منم برگشتم به اون زمون که مستاجری داشتیم که مادر صداش میکردیم.
و چیز جالبی که بود این بود که اون زمون هر وقت میرفتم خونشون بهم یه شکلات میداد و من باخوردن
یک شیرینی به اون زمون یعنی 7-8سالگیم برگشتم شایم قبل تر.
خدا بیامرزتش.خانم تنهایی بود.کافیه چشمتو ببندی و سفری داشته باشی به کودکیت.
البته یه جایی باشی که نتونن برای چند دقیقه مزاحمت بشن تا تو بتونی یه سفر بدون پارازیت داشته باشی.
حتی استشمام عطری میون صدها نفر جمعیت که یهویی یکی از کنارت میگذره و بوی عطر آشنا.
اوف اوف ساختار آدما خیلی پیچیده بود خدا.
الحق که خدا بودن برازنده خودته وبس
بازم از "د" عکس میخوام بذارم.منتهی با پسر خودم.
"سا" همون بزرگه ست که توی عکس میبینین از بچگی یعنی از 10روزگیش تو خونه ما بود و پیش ما
بزرگ شد فقط مامانش میومد بالا شیرش میداد و میرفت.
به خاطر همین" سا"برای من عزیزه.با اینکه خیلی شلوغه.اما یه جورایی پسر منو مامانمه.
اوفففففففففف کاش اون سالها بود.من کلی از بچگی های "سا"خاطره دارم.
حالام اون کوچیکه داداششه و "د" نام داره.یعنی هر چی "سا" تو بچگی آروم و آقا بود این بچه شیطون و شره.
اینم عکس دومه که داره گردن اردک منو میشکونه.نرسیده بودم الان اردکم قطع نخاع شده بود.
نمیدونم چرا نمیادعکسه!!!
حالا اشکال نداره بعدا دوباره تلاش میکنم شاید شد.
---بالاخره آپلود شد---انقدر این بچه شره که هر چی ازش عکس میندازیم تار میشه.خوبه باز.
++فکر نمیکردم این قالب مشکلی داشته باشه ولی انگاری داره و پیام ثبت نمیشه به گفته چن نفر.
من نمیتونم از این قالبم دل بکنم و اونم از من خخخخخ
قالب خودم رو گذاشتم.
حتی قالب ها معرفتشون از آدمای خدا بیشتره والا.
+++امروز برای هزارمین بار فهمیدم هوای ابری رو دوس دارم.