وقتی از اون خونه اومدیم این خونه آخرای شهریور و اوایل پاییز بود.
اون سال پاییز خیلی پاییز بود.برگهای کوچه حال و هواش بارونش بارون بی امانش بارون قشنگش رو خوووووب یادمه.
بلاگفا خراب شده بود و من اینجا نوشتم.همه ی سرویس دهنده ها رو امتحان کردم بلاگ اسکای خلوت رو انتخاب کردم.
چقدرررررررر اون روزا غمگین بودم.چقدرررر حالم مثل پاییز گرفته و ابری بود.
بلاگ اسکای یادآور روزای خوب وبلاگ نوشتنمه.مینوشتم از شادیهایی که برای خودم میساختم.برای حالم برای دوستانم.اوج نوشتنم اونزمون بود.
دوستان خوبی که اینجا پیدا کردم. مطالب زیبایی که مینوشتند و الحق من عاشق بعضیاشون بودم و خاموش میخوندمشون.
کسانی که بیخبر گذاشتن رفتن.جدی که وبلاگ هم مثل خاک سرده و دوری ازش سردی میاره.
گفتم مثل خاک سرده یاد مارال افتادم.آااااآی مارال مارال مارال روحت شاد
من همچنان مینویسم.کم خیلی کم.نه دستم به نوشتن میره نه مطلبی برای گفتن دارم.
بلاگ اسکای یادآور روزای خوب پاییز واقعی برای منه.یاد روزهای خوبی که داشتم .حس و حال های خوبی که اونزمون گاها داشتم.آخرای اینجا موندنم بد تموم شد.چون دنیا رفت سمت بدی ها و همه از دم تلخ شدن و تلخ نوشتن.
دیگه از هیچکدوم از دوستان وبلاگ نویس خبری نیست.
همه یا رفتن بی خداحافظی یا وبلاگاشون رو حذف کردن.
باورم نمیشه یه روزی اینجا چقدررر شلوغ پلوغ بود.حیف اون دوران و اون قلم هایی که من عاشق نوشتنشون بودم.حیف اون روزای ناب.کاش اونزمون حالا بود.
بارون میبارید رو زخمای ما مرهم میشد.کاش تموم این اتفاقایی که افتاده تا به امروز نمی افتاد.کاش مردممون انقدر غمگین نبودن.انقدر با غصه اوقات نمیگذروندن.
من که اون موقع ها هم درگیر بودم.حالا خیلی وقته سِر شدم.یواش یواش همه سر میشیم.
اون وقتا اینهمه اتفاقات بد نیافتاده بود.
اون موقع حالمون بهتر بود.
دلم برای اون روزا هواش دوستانم اونایی که خاموش میخوندم تنگ شد یه لحظه.
+++زهرآ خیلی وقته نیستی. اگه خوندی مطلبم رو برام پیام بزار دخمل.خیلی وقته ازت بیخبرم.وبلاگتم که آدرسش تبدیل شده به یه جای دیگه. نیستی.خبر بده از خودت.