بـخـت خـواب آلـود مـن

بـخـت خـواب آلـود مـن

ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت،،،،،انقدر بابخت خواب آلود من لالا چرا؟؟؟
بـخـت خـواب آلـود مـن

بـخـت خـواب آلـود مـن

ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت،،،،،انقدر بابخت خواب آلود من لالا چرا؟؟؟

میخوام وبلاگمو از دسترس خارج کنم

سلام دوستان.

میخوام وبلاگمو از دسترس خارج کنم.

گفتم درجریان باشید.

میدونید که از بیخبر رفتن متنفرم...!

 از تنبلیم که نمیتونم تک تک بهتون بگم اینجو گذاشتم تا همگی ببینید.


+++بعدا نوشت: دوستای مهربون و گلم خواهش میکنم هرکسی که دلش خواست میتونه به راحتی لینک وبلاگ منو از تو لینکهاش حذف کنه.دلیلی نداره اصلا وقتی وبلاگی نیست لینکش باشه.

باور کنید که قلبا ناراحت  نمیشم.


+++بعدا تر نوشت: نمیدونم کدوماتون این نامه رو خوندید.خیلیاتون خواسته بودین که گذشته رو فراموش کنم و ...

دیروز یه حال خیلی بدی داشتم.رفتم بیرون و پارچه فروشی که یه کم دلم باز شه.از پله ها که میومدم پایین موبایلم زنگ خورد و خب میدونید کی بود؟؟؟سوسن...مخاطب خاص نامه من.تو یه حالی بهم زنگ زد که ابدا فکرشو نمیکردم.بهم گفت بارها بهت زنگ زدم اما سولماز گفت تو اغلب گوشیت سایلنته.اما امروز مطمئن بودم گوشی رو برمیداری.مطمئن بودم...بعد یه کاری براش پیش اومد که گفت چند دقیقه دیگه زنگ میزنم توروخدا گوشی رو بردار.حالا که فهمیدی منم نکنه دیگه جواب ندی.

دیووونهههه س دیوووونه

خلاصه 2ساعت و نیم فکر کنم حرف زدیم و فقط گفت گذشته رو فراموش کن و حرفشم نزن.هیچکسی نتونست و نمیتونه جای خالی تو رو برام پر کنه.انقدر از من گفت که بهش گفتم وااااای بی تربیوت انگار این حرفا رو عاشق داره به معشوقش میزنه.

خلاصه که دوست شدیم.درواقع قهر نبودیم.اون فکر میکرد اگه بیاد سمت من ،من دست رد به سینه اش میزنم و بهم گفت هر روز هرشب هرصبح و ظهر به یادتم.

حالم بهتر شد.خدا سوپرایز خوبی برام تدارک دید.ولی من همچنان باهاش قهرم.با خدا...


+++جمعه نوشت:از همه دوستانی که لطف کردن و اعتماد دارن که شماره و یا آدرس اینستاشون رو برام گذاشتن،ممنونم.احتمالا یه پیج زدم  که بهتون سر بزنم.گل برای شما