بـخـت خـواب آلـود مـن

ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت،،،،،انقدر بابخت خواب آلود من لالا چرا؟؟؟

بـخـت خـواب آلـود مـن

ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت،،،،،انقدر بابخت خواب آلود من لالا چرا؟؟؟



پاقدم


چند ماه پیش که داشتم همراه زن داداشم میومدم خونشون،چن در اونور تر مراسم نامزدی بود.بعد "ف"بهم گفت میدونی این کسی که داره ازدواج میکنه چن سالشه؟؟؟12 سال به گمونم.

گفتم تعجب آور نیست.جاهلیت تو ایرانم هست.


درست شب بعدش عروسی بود.عروسی یه کسی دیگه.انقدر صدا نزدیک بود من گفتم جلو در هستن.به فریب گفتم پاشو بریم ببینیم چه خبره.من و فریب زدیم کوچه و جلوی در از دور نگاه میکردیم به اونایی که هنرنمایی میکردن.بعدشم فهمیدیم از ما فاصله داشتن و انقدر صدای موزیک بلند بود که فکر میکردیم جلوی در هستن.و تقریبا همه همسایه ها هم همین فکر رو کرده بودن و اومده بودن دم در.


چند دقیقه ای که وایسادیم برقا رفت.بعد از چند دقیقه این دختر خانم تازه نامزدشده اومد دم در و اولین جمله بعد از سلام و احوالپرسی با فریب ،میدونید چی گفت؟؟؟

گفت چه پاقدمی داره این عروسمون!!!هنوز نیومده برقا رفته خدا بخیر کنه.


ببنید درسته جنسه من از زنه ولی خیلییییییی از کارای زنونه رو نمیپسندم .همین مثلا حرف زدنه.دیگه این حرفا و خاله زنک بازیا قدیمی شده.زشته اصلا.داری به همجنس خودت میگی خو.


شاید تو اون شب خیلیا همچی فکری کردن ولی به زبون نیاوردن و اصلا واقعا درک نمیکنم که چرا ربطش میدن به پاقدم عروس.مثلا قرار عروسی میزارن یکی میمیره هیچوقت نمیگن پاقدم دوماده میگن پاقدم عروسه.


نمیدونم چیزی رو که خدا تو سرنوشت آدمی نوشته حالا با اونروزی تلاقی شده که با عروسی یه بنده خداییه،چیزی رو که مقدر شده رو چرا مینویسن به پای اون بنده خدا؟؟؟

عمر آدمی دست خودش نیست و تا یه جایی قد میده و این ربطی به سنگینی پا نداره.


عیب نداره من گذاشتم به پای خامی و جوونیش.گذاشتم به پای بی تجربگیش و کم سالیش.


دیشب باز خونه پیش" ف"بودم که" ف" رفت" د" رو بیاره خونه.آخه دیروز دوچرخه براش خریدن همش بیرونه.شنیدم داره با خانمی میحرفه و راسش من نخوام بشنوم واقعا کر میشم.خودمو مشغول کردم و صدای تلویزیون رو بردم بالا.


"ف" اومد و گرفته به نظر میرسید.خودش گفت خاتون داشتم با خانم همساده میحرفیدم حالم گرفته شد.گفتم چرا؟؟؟

گفت:داره طلاق دخترشو میگیره.همون که دوسه ماه پیش نامزد کرده.گفتم نهههههههه دروغ میگی.گفت عاره شوهر دخترش خیلی دلش سیاهه و هی این دختر رو اذیت میکنه.این کارو کن اینکارو نکن،اینجا برو اونجا نرو.اینو بپوش اونو نپوش.چیزی که تو مردای ایرونی زیاده زیاد.گفتم تقصیر خودشونه دختره همسن "ف" چی میفهمه که پسری 19ساله بفهمه؟؟؟

گفت:میخواست نره.

گفتم نگوووووو "ف"اینو نگو.دختر 12ساله چی میفهمه؟؟؟اونو مادرش نباید اصلا میزاشت بیان خواستگاریش چه برسه که بخواد از درس و مدرسه بندازتش و شوهرش بده و حالا دوسه ماه نشده طلاق!!!

مقصر پدرو مادرن.چرا نمیزارن بچه بچهگیشو کنه.الان" ف" ما چی میدونه که اون بدونه.دائم هم با دوستاش یا کتابخونه ن یا خونه همدیگه.چیزی هم از من قایم نمیکنه و میگه چیکار میکردن  به نظرت این آمادگی شوهر کردن داره؟؟؟

سرشو تکون داد و گفت :درسته.بچه چه میفهمه شوهر چیه.اون پسره هم همینطور.

و باز هم یه قصه تلخ دیگه اونم تو این سن!!!

جاهلیت تو ایرانم هست باور کنید..حالا به نظر شما این از پاقدم کی بوده که کار اینا به طلاق کشیده شده؟؟؟



داشتم به وبلاگ ها سر میزدم رسیدم به این متن که تقریبا به متن من میخورد.با اجازه آقای مهربینا کپیش کردم.این متنو بخونید.اینو آدمی نوشته که 32 سال زندگی مشترک داشته.


+++مجید جان چند ساله منو می شناسی ؟

چه می دونم بیست سال بیست و پنج سال ،

خوب مومن مسجد ندیده خدا بیامرزه پدرت رو و رحمت کنه مادرت رو ، پس به حرف این رفیق قدیمیت گوش کن ،

کدوم حرف ؟ چی می خوای بگی ؟

ببین من سی و دو ساله ازدواج کرده ام و تو فقط پنج ساله ولی هم سن و سال هم هستیم و این یعنی که تو دیر شروع کردی ،

علیرضا کوتاش کن چی می خوای بگی ؟ 

بیا این تخم مرغ رو بگیر و توی دستت نگرش دار ،

خوب بیا گرفتم ، حالا چی ؟ 

 فکر کن این تخم مرغ از طلاس فکر کن جواهر نایابه فکر کن تمام مال و اموالته ، وقتی این فکرها رو کردی بعدش چیکار می کنی ؟

خوب محکمتر نگرش می دارم ، ببین اینطوری ،

فکر کن کسی می خواد از دستت درش بیاره ، فکر کن همه عالم جمع شدن که از دستت درش بیارن ، حالا چیکار می کنی ؟

من خوب ...

چیکار کردی ؟

هیچی تخم مرغه شیکست ، زیادی فشارش دادم ،

ها باریک الله قربون آدم نفهم که تو باشی ، نفهم اینو بفهم که زن تخم مرغ نیس ، ببین وقتی وسواس داشتی روی خانمت ، وقتی فکرت خراب بود که هر لحظه انگاری یکی هست که می خواد از دستت درش بیاره اونوقت همینطوری میشه عین این تخم مرغ میشه می خوای نیگرش داری چشم زخم بهش نخوره ولی می شکنیش نابودش می کنی از خونه فراریش میدی ، ببین رفیق قدیمی بخدا اینطوری نیس که همه چشمشون پشت سر ناموس تو باشه ، مردم خودشونم ناموس دارن آبرو دارن ، حالا بگذر از چهارتا خر نفهم ولی الباقی خیلی زرنگ باشن زندگی خودشونو جمع کنن ، کم سر بسر این خانم بیچاره ات بذار کم حاضر غایبش کن کم اینقدر وقتی خونه نیستی زنگ بزن آمارشو بگیر د آخه روانی بدبخت ، خانم من شده سنگ صبور این بیچاره ، چه می دونی که چه درد و دل هایی براش می کنه ، جمع کن این کاسه کوزه بد دلی و شکّاکیت رو د آخه الاغ.


http://farhadmehrbina.blogfa.com

 

 

+++چرا نمیشه برای بلاگفایی ها پیام گذاشت؟؟؟باز قاطی کرده یعنی؟؟؟با اینکه اسم و متن نوشتم اما باز میزنه نام نویسنده و نوشتن متن الزامیست.

مارال جان و آقای مهر بینا نمیتونم براتون پیام بزارم.

نظرات 17 + ارسال نظر
زمزمه باران... سه‌شنبه 26 مرداد 1395 ساعت 20:09 http://www.baran-bahari.mihanblog.com/

این خرافات چه به سر آدم نمیاره
از دست این بدقدمی و یا خوش قدمی

شوهر دادن تو سن پایین جاهلیت وقتی میتونه باشه که مادر و پدر به دختر و پسری که هیچی از زندگی نمیدونه بفرستن سر زندگی

این متن کپی شده منو یاد یه متنی تو وب شیرین زبانی ها (داداش بزرگه ) انداخته. پست بدانیم که 15 نوشته در روز شنبه2 مرداد1395

بلاگفا از دیشب قاطی کرده.

عاره این خرافات انقدر زندگیا رو بهم ریخته
درسته پدرو مادر این دختره مقصر بودن و نباید به این زودی دختراشونو شوهر میدادن.
عه پس باز قاطی کرده

فاطمه سه‌شنبه 26 مرداد 1395 ساعت 23:44

سلام خاتون جون.
یعنی باید اسفند دود کنم برات هاخورشید از کدوم طرف دراومده تند تند مینوسی؟آفرین بنویس من خوشم میاد از نوشتنت.
اونجایی که نوشتی دختره چی گفته به تازه عروس حرصم گرفت ولی بعد که خوندم جدا شد ناراحت شدم. اون بچه سنی نداره.حالا مهر طلاق باید بخوره تو سجلدش

سلام فاطمه عزیزم.
اسفند نههههه اسپند.دود کن دبگه.ببین میتونی منو چش بزنی ننویسم دیگههههههه.
منم ناراحت شدم خیلی زیاد.نگاش کنی بچگی از قیافش میباره

فاطمه سه‌شنبه 26 مرداد 1395 ساعت 23:46

متن اخری هم که گذاشتی واقعا قشنگ بود.کاش همه مردها مثل اقای مهر بینا فکر میکردند.خیلی لذت بردم حرف حق بود.

بله خیلی خوب بود
بابا جان ماست دیگر...

فاطمه سه‌شنبه 26 مرداد 1395 ساعت 23:48

اینم بگمو برم.آره نمیشه تو بلاگفا پیام گذاشت.منم برای موسی میزاشتم ثبت نمیشد.
بلاگفایی اماده شن برای مرحله دوم خرابی

اره.قاصدک گفت که خرابه مثل اینکه.

بهار چهارشنبه 27 مرداد 1395 ساعت 00:31 http://likespring.blogsky.com

اوهوم.جاهلیت تو ایران هم هست.خیلییییی زیاد....تو خیلی جاها...شهر بزرگ و کوچیک و روستا هم نداره.همه جا هست.
علتش رو نمیدونم.ولی نادونی رو تو خیلی از مردم میبینم.کاش میشد درست بشه.کاش میشد.ولی روز به روز بدتره...همونی که کلی ادعای تحصیلات و شعور و مدرک داره میاد و تو پیجش میشینه عکس جهازشو میذاره و تا بقیه ببینن و دلشون اب شه....دلم خیلیییییی پره خاتون.از همین جاهلیت مردم.کاش میشد رفت...
میترسم جاهلیت اینا دامن ما رو هم بگیره

بله بله.
دقیقا جهالت خیلی ادمای باسواد رو به عینه دیدم.
الهیییییی عزیزمممم فدای دلت
کجا بری باهار؟؟؟هرجا بری اسمون همین رنگیه.
کاش تموم شه فقط این زندگی.اینجوری به ارامش میرسیم حداقل

فرهاد مهربینا چهارشنبه 27 مرداد 1395 ساعت 12:10 http://farhadmehrbina.blogfa.com

سلام چرا که نه ؟ خوب کاری کردی کپیش کردی با ذکر منبع ، خوشحالم که خوشت اومده

سلام.

پرویز ستوده چهارشنبه 27 مرداد 1395 ساعت 12:48 http://binazirha.blogsky.com/

سلام و درود بر شما
خوب هستین ؟
این بلاگفا همیشه درب و داغون بوده هیچوقت درست کار نکرده

ممنونم که بهم سر میزنین ، یه مدت بود گرفتار بودم میبخشین که نمیومدم و نظر نمیدادم

سلام آقای ستوده
خوبم ممنون
همین که حالتون خوب باشه کافیه.

مجتبی چهارشنبه 27 مرداد 1395 ساعت 19:27

سلام خاتون خانم, حالتون خوبه ؟
موضوع خوبی رو بهش اشاره کردین, خرافات..
انقدر سر این مسئله با این و اون بحث کردم که اصلن به اینجور برخوردها و حرفای خرافی آلرژی پیدا کردم و یک مورد دیگه.

یک جایی که یادم نمیاد یبار خوندم که وقتی اتفاقی میوفته همیشه انگشتها اونقدر میچرخه تا بسمت یک زن به عنوان مقصر نشونه بره حتی اگر دلیل مقصر قلمداد شدن اون زن یک اعتقاد خرافی مسخره باشه.
واقعا سخته تحمل اینهمه نادانی.

ممنون که با متنهای پر محتواتون آدم رو به تفکر بیشتر وامیدارین.
سرزنده و سلامت باشید همیشه.

سلاااام آقو مجتبی.از اینورا؟؟؟خوبم .شمام خوب باشین که خوبترم.تاخیر دارین هااااااتاخیر!!!
شما جزو اونایی هستین که تو هر کامنتتون یه چیزی هست که به اطلاعات و دونسته های من اضافه میشه.از این بابت ازت ممنووووووووونم واقعا
جالب بود این چیزی که گفتین و واقعا هم همینطوره.
ممنون از شما که میخونید و برام پیام میزارید

. چهارشنبه 27 مرداد 1395 ساعت 22:38

حرفهای خوبی بود.

ممنون

ترمه پنج‌شنبه 28 مرداد 1395 ساعت 00:38 http://Oriental-lady.blogfa.com

واقعا فکر نمی کردم هنوزم این چیزا باشه :||
چقدر از دنیا عقبیم

ولی متاسفانه هست.
این عقب موندگی رو دوست دارم

فروغ پنج‌شنبه 28 مرداد 1395 ساعت 03:08

همین چند وقت پیشا یکی از آشناها مثلا میخواست هندونه بندازه زیر بغلم بهم میگه فروغ تو قدمت طلاس بعد از تو همه بچه های فامیل پسر شدن برعکس فلانی (پسر خالم) بد قدمه بعد از اون همه دختر به دنیا اوردن و جالبیش اینجاس که من خودم یکی از همون دخترایی ام که بعد از فلانی به دنیا اومدنو جالبتر اینکه ایشون خودش خانمهنمیدونستم بهش بگم خودتی یا بگم نظر لطفتونه

بهههههه فروغ پا طلایی
بالاخره یه جایی کنترل حرفاشون از دسشون در میاد و میشه این سوتی که دادن.
میگفتی با اینکه خودتی ولی نظر لطفته

ღدوستانهღ پنج‌شنبه 28 مرداد 1395 ساعت 08:28

سلام . خدا بخیر کنه تو این دنیای پیشرفته و فناوری اطلاعات هنوز این خرافات در بین مردم ما باعث از هم پاشیده شدن زندگی خیلی ها میشه و چه بسا جان یه عده رو هم میگیره

سلام.
بعله خدا بخیر کنه که هنوزم این عقاید ریشه کن نشده.

امیر پنج‌شنبه 28 مرداد 1395 ساعت 15:01

واقعا تقصیر پدر و مادر که دختری که هنوز بچه است رو شوهر دادن جای تاسفه

تاسف بسیار اونم

مجتبی جمعه 29 مرداد 1395 ساعت 17:29

سلام
ممنون منم خوبم
لطف دارین شما ولی فکر نکنم حرفای من چیزی به اطلاعات شما اضافه کرده باشه, حرفای من همون حرفای شماست از ی دید و شکل دیگه.
متاسفانه تو اشنایان منم ازین ازدواج های سن پایین بوده که منجر به خودکشی و... شد
امیدوارم روزی برسه که دیگه ازین چیزا نبینیم و نشنویم

سلام.
خدارو شکر
شما همیشه درحال شکسته نفسی هستید.
خیلی حرفاتون خوبه و من کامنتاتونو دوس دارم.
ای داد بی داد
انشاالله

مهسا خاتون قصه ها یکشنبه 31 مرداد 1395 ساعت 04:32 http://mahsakhanomi.blogfa.com/

سلام خاتون عزیز....
حالت خوبه؟
منو یادت هست؟
بسی دلمان گرفت از یاد نکردنت
امیدوارم هرجا هستی خوبو خوش باشی
با متنت کاملا موافقم
جاهلیت تو ایران هست زیادیم هست

سلام مهسا جان.
معلومه که یادمه زشتووووو.
ممنون.تو هم همینطور.
ممنون که خوندی

یه دونه یکشنبه 31 مرداد 1395 ساعت 11:31

سلاممممممممم
تعمیرات چی میکردی؟
دیروز اومدم اصلا وبلاگت نبود!
خدا به داد ما جوونا برسه واقغا
چه حرف قشنگی از دوستت گذاشتی.
گرچه نباید اوضاع بده زمونه رو نادیده گرف ولی امان از بدلی وشکاکی امان...
خداقسمت هیچکی نکنه نه مردش نه زنش

سلاممممم یه دونه جون کاشونی
تعمیرات وبلاگ.
امان امان ...
الهی امین

آذر یکشنبه 31 مرداد 1395 ساعت 11:42

سلام خاتون جان خوبی
پست هارو بلخره خوندم چندشب قبل
جالب بودن

سلام اذر جون.خوبم ممنون.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.